شدهست خیره به جاده دو چشم تار مدینه
به پیشوازی تنهاترین سوار مدینه
شب شاهد چشمهای بیدار علیست
تاریخ در آرزوی تکرار علیست
این اشکهای داغ را ساده نبینید
بَر دادن این باغ را ساده نبینید
دیدیم در آیینۀ سرخ محرمها
پر میشوند از بیبصیرتها، جهنمها
بیتاب دوست بودی و پروا نداشتی
در دل به غیر دوست تمنا نداشتی