زینب اگر نبود حدیث وفا نبود
با رمز و راز عشق کسی آشنا نبود
علی را ذاتِ ایزد میشناسد
اَحد را درکِ احمد میشناسد
پا گرفته در دلم، آتشی پنهان شده
بند بندم آتش و سینه آتشدان شده
حق روز ازل کل نِعَم را به علی داد
بین حکما حُکمِ حَکَم را به علی داد
در مأذنه گلبانگ اذان پیدا شد
آثار بهار بیخزان پیدا شد
از روی توست ماه اگر اینسان منوّر است
از عطر نام توست اگر گل، معطّر است
مهر خوبان دل و دین از همه بیپروا برد
رخ شطرنج نبرد آنچه رخ زیبا برد
مردان غیور قصّهها برگردید
یک بار دگر به شهر ما برگردید