من حال پس از سقوط را میفهمم
آشفتهام این خطوط را میفهمم
ای خون تو همچنان نگاهت گیرا
ای جانِ به عرش رفتۀ نامیرا
جانان همه رفتند، چرا جان نرود؟
این آیه به روی دستِ قرآن نرود؟
شرط محبت است بهجز غم نداشتن
آرام جان و خاطر خرم نداشتن
این پرچمی که در همه عالم سرآمد است
از انقلاب کاوۀ آهنگر آمدهست
از روی توست ماه اگر اینسان منوّر است
از عطر نام توست اگر گل، معطّر است
از درد نبود اگر که از پا افتاد
هنگام وضو به یادِ زهرا افتاد
مردان غیور قصّهها برگردید
یک بار دگر به شهر ما برگردید