جگر پر درد و دل پر خون و جان سرمست و ناپروا
شبم تاریک و مرکب لنگ و در سر، مایۀ سودا
امشب شب آدینه و فردا رمضان است
تن در ذَوبان آمد و جان در طیران است
یا مُغِیثَ الْمُذنِبین مُعْطِی السّؤال
یا انیسَ العارفین، یا ذوالجلال
ای از جمال روی تو تابنده آفتاب
وز آفتاب روی تو خورشید در حجاب...
این روزها چقدر شبیه ابوذرند
با سالهای غربت مولا برادرند
علی بود و همراز او فاطمه
و گلهای روییده در باغشان
هشدار! گمان بینیازی نکنیم
با رنگ و درنگ، چهرهسازی نکنیم