«دیروز» در تصرّف تشویش مانده بود
قومی که در محاصرۀ خویش مانده بود
اى بسته بر زيارت قدّ تو قامت، آب
شرمندهٔ محبّت تو تا قيامت، آب
از غم دوست در این میکده فریاد کشم
دادرس نیست که در هجر رخش داد کشم
این آستان كه هست فلك سایهافكنش
خورشید شبنمیست به گلبرگ گلشنش