شدهست خیره به جاده دو چشم تار مدینه
به پیشوازی تنهاترین سوار مدینه
این اشکهای داغ را ساده نبینید
بَر دادن این باغ را ساده نبینید
غم کهنۀ در گلویم حسین است
دم و بازدم، های و هویم حسین است
با یک تبسم به قناریها زبان دادی
بالی برای پر زدن تا بیکران دادی
وقتی كه شكستهدل دعا میكردی
سجادۀ سبز شكر، وا میكردی
در تیررس است، گرچه از ما دور است
این مشت فقط منتظر دستور است