تو را کشتند آنها که کلامت را نفهمیدند
خودت سیرابشان کردی مرامت را نفهمیدند
این زن کسی را ندارد تا سوگواری بیاید؟
یک گوشه اشکی بریزد یا از کناری بیاید؟
غم کهنۀ در گلویم حسین است
دم و بازدم، های و هویم حسین است
ندیدم چون محبتهای مادر
فدای شأن بیهمتای مادر
ای بسته به دستِ تو دل پیر و جوانها
ای آنکه فرا رفتهای از شرح و بیانها
در تیررس است، گرچه از ما دور است
این مشت فقط منتظر دستور است