تماشا کن تکان شانهها را
حکایت کن غم پروانهها را
ما منتظران همیشه مشغول دعا
هستیم شبانهروز در ذکر و ثنا
آوای نسیم و باد و باران
آهنگ قشنگ آبشاران
کاش تا لحظۀ مردن به دلم غم باشد
محفل اشک برای تو فراهم باشد
گفته بودی که به دنیا ندهم خاک وطن را
بردهام تا بسپارم به دم تیر بدن را
اینگونه که با عشق رفاقت دارد
هر لحظه لیاقت شهادت دارد
در سینه اگرچه التهابی داری
برخیز برو! که بخت نابی داری