تماشا کن تکان شانهها را
حکایت کن غم پروانهها را
آوای نسیم و باد و باران
آهنگ قشنگ آبشاران
بی تو چگونه میشود از آسمان نوشت؟
از انعکاس سادۀ رنگینکمان نوشت؟
کاش تا لحظۀ مردن به دلم غم باشد
محفل اشک برای تو فراهم باشد
سال جدید زیر همین گنبد کبود
آغاز شد حکایتمان با یکی نبود
یا شب افغان شبی یا سحر آه سحری
میکند زین دو یکی در دل جانان، اثری
در سینه اگرچه التهابی داری
برخیز برو! که بخت نابی داری