ما بیتو تا دنیاست دنیایی نداریم
چون سنگ خاموشیم و غوغایی نداریم
سال جدید زیر همین گنبد کبود
آغاز شد حکایتمان با یکی نبود
بیمرگ سواران شب حادثههایید
خورشیدنگاهید و در آفاق رهایید
دلم تنهاست، ماتم دارم امشب
دلی سرشار از غم دارم امشب
حرف تو به شعر ناب پهلو زده است
آرامش تو به آب پهلو زده است
باید از فقدان گل خونجوش بود
در فراق یاس مشكیپوش بود
بیزارم از آن حنجره کو زارت خواند
چون لاله عزیز بودی و خوارت خواند
ما دامن خار و خس نخواهیم گرفت
پاداش عمل ز کس نخواهیم گرفت
پیش از تو آب معنی دریا شدن نداشت
شب مانده بود و جرأت فردا شدن نداشت