تا با حرم سبز تو خو میگیرم
در محضر چشمت آبرو میگیرم
گر بر سر نفس خود امیری، مردی
ور بر دگری نکته نگیری، مردی
بر ساحلى غریب، تویى با برادرت
در شعلۀ نگاه تو پیدا، برادرت
شهد حکمت ریزد از لعل سخندان، بیشتر
ابر نیسان میدمد بر دشت، باران، بیشتر
چه شب است یا رب امشب كه شكسته قلب یاران
چه شبى كه فیض و رحمت، رسد از خدا چو باران