مانده پلک آسمان در گیر و دار واشدن
شب بلندی میکند از وحشت رسوا شدن
توفیق اگر دلیل راهت باشد
یا پند دهندهای گواهت باشد
سال جدید زیر همین گنبد کبود
آغاز شد حکایتمان با یکی نبود
ای آسمان به راز و نیازت نیازمند
آه ای زمین به سوز و گدازت نیازمند
با خلق اگرچه زندگی شیرین است
ای دوست! طریق سربلندی این است
هیچکس اینجا نمیفهمد زبان گریه را
بغض میگیرد ز چشمانم توان گریه را
مگذار اسیر اشک و آهت باشیم
در حسرت یک گوشه نگاهت باشیم
در بادیه، گام تا خداوند بزن
خود را به رضای دوست، پیوند بزن
از دوست اگر دوست تمنا نکنی
این پنجره را به روی خود وانکنی