شبی هم این دل ما انتخاب خواهد شد
برای خلوت اُنست خطاب خواهد شد
از لحظههای آخرت چیزی نمیگویم
از پیکرت از پیکرت چیزی نمیگویم
عطش از خشکی لبهای تو سیراب شده
آب از هُرم ترکهای لبت آب شده
تاریخ عاشورا به خون تحریر خواهد شد
فردا قلمها تیغۀ شمشیر خواهد شد
گفته بودی که به دنیا ندهم خاک وطن را
بردهام تا بسپارم به دم تیر بدن را
این چشمها به راه تو بیدار مانده است
چشمانتظارت از دم افطار مانده است
قحطی عشق آمده باران بیاورید
باران برای اهل بیابان بیاورید
دری که بین تو و دشمن است خیبر نیست
وگرنه مثل علی هیچکس دلاور نیست
خبری میرسد از راه، خبر نزدیک است
آب و آیینه بیارید سحر نزدیک است
آنان که مشق اشک مرتب نوشتهاند
با خط عشق این همه مطلب نوشتهاند
ای آنکه نیست غیر خدا خونبهای تو!
خونِ سرشکستهٔ من رونمای تو
باید به قدّ عرش خدا قابلم کنند
شاید به خاک پای شما نازلم کنند
دنیای بیامام به پایان رسیده است
از قلب كعبه قبلۀ ایمان رسیده است