سحر که چلچلهها بال شوق وا کردند
سفر به دشت دلانگیز لالهها کردند
کربلا گفتم، دلم لرزید، گفتم: یا حسین
اشک روی گونهام غلتید، گفتم: یا حسین
الهی به شور قیام حسین
به فریاد سرخ و پیام حسین
بخوان به نام شکفتن، بخوان به نام بهار
که باغ پر شود از جلوۀ تمام بهار
خوشوقت کسی که جز وفا کارش نیست
پابندِ ستم، جانِ سبکبارش نیست
گر سوختهست بال و پرت فَابکِ لِلحُسِین
گر مانده داغ بر جگرت، فَابکِ لِلحُسِین
ای که از سوز تو پیداست تمنای حسین
روزه یعنی عطش و روضۀ لبهای حسین
جبریل گل تبسّم آورد از عرش
راهی غدیر شد خُم آورد از عرش
شنیدم رهنوردان محبت
شدند آیینهگردان محبت
از حرا آمد و آیینه و قرآن آورد
مکتب روشنی ارزندهتر از جان آورد
تا صبح علی بود و مناجات شَبش
در اوج دعا روح حقیقتطلبش
ای هزار آینه حیران تو یا ثارالله
صبح سر زد ز گریبان تو یا ثارالله
غدیر، خاطری از گل شکفتهتر دارد
غدیر، یک چمن آلاله زیر پر دارد
الا ای سرّ نی در نینوایت
سرت نازم، به سر دارم هوایت
جلوهگر شد بار دیگر طور سینا در غدیر
ریخت از خمّ ولایت می به مینا در غدیر
تا نام تو را دلم ترنّم کردهست
با یاد تو، چون غنچه تبسّم کردهست
فرمود حسین: جلوۀ لم یزلی
سالار شهیدِ شاهدان ازلی
هفتاد و دو آیه تابناک افتادهست
هفتاد و دو لاله سینهچاک افتادهست
در عشق، رواست جاننثاری کردن
حق را باید، همیشه یاری کردن
ای نیّت تو رو به خدای آوردن
برخیز! به قصد رونمای آوردن
روزی که حسین عشق را معنا کرد
صد پنجره رو به آسمانها وا کرد
این اشک رهایت از دل خاک کند
بالت بدهد راهی افلاک کند
جز در غم عشق سینه را چاک مکن
دل خوش به کسی در سفر خاک مکن
گذشته چند صباحی ز روز عاشورا
همان حماسه، که جاوید خواندهاند او را
از اسب فرود آی و ببین دختر خود را
بنشان روی دامن، گلِ نیلوفر خود را