غم کهنۀ در گلویم حسین است
دم و بازدم، های و هویم حسین است
فتنه اینبار هم از شام به راه افتادهست
کفر در هیئت اسلام به راه افتادهست
باز هم اربعین رسیده بیا
باز هم از تو بیخبر ماندم
در تیررس است، گرچه از ما دور است
این مشت فقط منتظر دستور است
هرچند در شهر خودت تنهایی ای قدس
اما امید مردم دنیایی ای قدس
چه جانماز پی اعتكاف بر دارد
چه ذوالفقار به عزم مصاف بر دارد