بیا که شیشه قسم میدهد به عهد کهن
که توبه بشکن، اینبار هم به گردن من
بهنام آنکه جان را فکرت آموخت
چراغ دل به نور جان برافروخت
داستانهایی که از شام خراب آوردهام
عالمی از صبر خود در اضطراب آوردهام
مرد آزاده حسین است که بود این هدفش
که شود کشته ولی زنده بماند شرفش
چه جانماز پی اعتكاف بر دارد
چه ذوالفقار به عزم مصاف بر دارد