علی را ذاتِ ایزد میشناسد
اَحد را درکِ احمد میشناسد
گفتیم وقت شادی و وقت عزا، حسین
تنها دلیل گریه و لبخند ما حسین
هزار حنجره فریاد در گلویش بود
نگاه مضطرب آسمان به سویش بود
پا گرفته در دلم، آتشی پنهان شده
بند بندم آتش و سینه آتشدان شده
به نام آنکه مستغنیست بالذّات
«بَدیعُ الاَرض» و «خلّاقُ السماوات»
کیسههای نان و خرما خواب راحت میکنند
دستهای پینهدارش استراحت میکنند