زینب اگر نبود حدیث وفا نبود
با رمز و راز عشق کسی آشنا نبود
امشب ز غم تو آسمان بیماه است
چشم و دل ما قرین اشک و آه است
حق روز ازل کل نِعَم را به علی داد
بین حکما حُکمِ حَکَم را به علی داد
در مأذنه گلبانگ اذان پیدا شد
آثار بهار بیخزان پیدا شد
بیا که عزم به رفتن کنیم اگر مَردیم
بیا دوباره به شبهای کوفه برگردیم
شراره میکشدم آتش از قلم در دست
بگو چگونه توان برد سوی دفتر دست؟