مصحف نوری و در واژه و معنا تازه
وحی آیات تو هر لحظه و هرجا تازه
وانهادهست به میدان بدنش را این بار
همره خویش نبردهست تنش را این بار
گاهگاهی به نگاهی دل ما را دریاب
جان به لب آمده از درد، خدا را، دریاب
چون بر او خصم قسم خوردۀ دین راه گرفت
بانگ برداشت، مؤذّن كه: خدا! ماه گرفت
سوخت آنسان که ندیدند تنش را حتی
گرد خاکستری پیرهنش را حتی
جاده و اسب مهیاست بیا تا برویم
کربلا منتظر ماست بیا تا برویم