آمادهاند، گوش به فرمان، یکی یکی
تا جان نهند بر سر پیمان یکی یکی
از مرز رد شدیم ولی با مصیبتی
با پرچم سیاه به همراه هیأتی
این زن که خاک قم به وجودش معطر است
تکرار آفرینش زهرای اطهر است
مسلم شهید شد وَ تو خواندی حمیده را
مرهم نهادی آن جگر داغدیده را
دست مرا گرفت شبیه برادری
گفتم سلام، گفت سلام معطری
وقتی سکوت سبز تو تفسیر میشود
چون عطرِ عشق، نام تو تکثیر میشود
ای چشمههای نور تو روشنگر دلم
ای دست آسمانی تو بر سر دلم
دنیاست در تلاطم و طوفان کران کران
خشم و خشونت و غم کشتار بیامان