ایران! پر از آیینه و لبخند بمانی
همسایۀ خورشید چو «الوند» بمانی
آواز حزین باد، پیغمبر کیست؟
خورشید، چنین سرخ، روایتگر کیست؟
بودهست پذیرای غمت آغوشم
از نام تو سرشار، لبالب، گوشم
آیینه، اشکِ کودکان؛ قرآن، علیاصغر
ای مشک! در سینه نمیگنجد دلم دیگر
دریاب من، این خستۀ بیحاصل را
این از بد و خوب خویشتن غافل را
این پرچمی که در همه عالم سرآمد است
از انقلاب کاوۀ آهنگر آمدهست