یا شب افغان شبی یا سحر آه سحری
میکند زین دو یکی در دل جانان، اثری
«بشنو از نی چون حکایت میکند»
شیعه را در خون روایت میکند
امروز ایلام فردا شاید خراسان بلرزد
فرقی ندارد کجای خاک دلیران بلرزد
تا آسمانت را کمی در بر بگیرد
یک شهر باید عشق را از سر بگیرد
هجده بهار رفت زمین شرمسار توست
آری زمین که هستی او وامدار توست
بىسر و سامان توام يا حسين
دست به دامان توام يا حسين