قسمت این بود که با عشق تو پرواز کنم
و خدا خواست که بیدست و سر، آغاز کنم
بُرونِ در بنه اینجا هوای دنیا را
درآ به محفل و برگیر زاد عقبا را
«بشنو از نی چون حکایت میکند»
شیعه را در خون روایت میکند
کنج اتاقم از تب و تاب دعا پر است
دستانم از «کذالک» از «ربنا» پر است
در روزگاران غریبی، آشنا بودى
تنها تو با قرآن ناطق همصدا بودی
بىسر و سامان توام يا حسين
دست به دامان توام يا حسين