علی را ذاتِ ایزد میشناسد
اَحد را درکِ احمد میشناسد
پا گرفته در دلم، آتشی پنهان شده
بند بندم آتش و سینه آتشدان شده
«بشنو از نی چون حکایت میکند»
شیعه را در خون روایت میکند
چو بر گاه عزّت نشستی امیرا
رأیت نعیماً و مُلکاً کبیرا
بىسر و سامان توام يا حسين
دست به دامان توام يا حسين