سجادۀ سبز من چمنزاران است
اشکم به زلالی همین باران است
بی تو چگونه میشود از آسمان نوشت؟
از انعکاس سادۀ رنگینکمان نوشت؟
آورده است بوی تو را کاروان به شام
پیچیده عطر واعطشای تو در مشام
از غم دوست در این میکده فریاد کشم
دادرس نیست که در هجر رخش داد کشم