تا با حرم سبز تو خو میگیرم
در محضر چشمت آبرو میگیرم
بر ساحلى غریب، تویى با برادرت
در شعلۀ نگاه تو پیدا، برادرت
ای خداوندی که از لطف تو جاه آوردهام
زآنچه بودستم گرفته بارگاه آوردهام...
يك بار ديگر بازى دار و سر ما
تابيده خون بر آفتاب از پيكر ما
از غم دوست در این میکده فریاد کشم
دادرس نیست که در هجر رخش داد کشم