یک روز شبیه ابرها گریانم
یک روز چنان شکوفهها خندانم
وقت وداع فصل بهاران بگو حسین
در لحظههای بارش باران بگو حسین
شَمَمتُ ریحَکَ مِن مرقدِک، فَجَنَّ مشامی
به کاظمین رسیدم برای عرض سلامی
شادی ندارد آنکه ندارد به دل غمی
آن را که نیست عالم غم، نیست عالمی
تا باد مرکبیست برای پیام تو
با هر درخت زمزمهوار است نام تو
تا چند عمر در هوس و آرزو رود
ای کاش این نفس که بر آمد فرو رود