به روز مرگ چو تابوت من روان باشد
گمان مبر که مرا دردِ این جهان باشد
یارب به حق منزلت و جاه مصطفی
آن اشرف خلائق و خاتم به انبیا
آن کس که تو را شناخت جان را چه کند؟
فرزند و عیال و خانمان را چه کند؟
ای خدا این وصل را هجران مکن
سرخوشان وصل را نالان مکن...
ای خفته شب تیره هنگام دعا آمد
وی نفس جفا پیشه هنگام وفا آمد
نه لاله بوی خوش مستی از سبوی تو دارد،
هزار کاسه از این باغ رو به سوی تو دارد
روزها فكر من این است و همه شب سخنم
كه چرا غافل از احوال دل خویشتنم