علی را ذاتِ ایزد میشناسد
اَحد را درکِ احمد میشناسد
خواهرش بر سینه و بر سر زنان
رفت تا گیرد برادر را عنان
سوختی آتش گرفت از سوز آهت عالمی
آه بین خانۀ خود هم نداری محرمی
پا گرفته در دلم، آتشی پنهان شده
بند بندم آتش و سینه آتشدان شده
آنچه در سوگ تو اى پاکتر از پاک گذشت
نتوان گفت که هر لحظه چه غمناک گذشت