میشود دست دعای تو به باران نرسد؟!
یا بتابی به تن پنجرهای جان نرسد؟!
وقتی کسی حال دلش از جنس باران است
هرجای دنیا هم که باشد فکر گلدان است
دشتی پر از شقایق پرپر هنوز هست
فرق دو نیم گشتۀ حیدر هنوز هست
پایان مسیرِ او پر از آغاز است
با بال و پرِ شکسته در پرواز است
به رغم سیلی امواج، صخرهوار بایست
در این مقابله چون کوه استوار بایست!
کارش میان معرکه بالا گرفته بود
شمشیر را به شیوهٔ مولا گرفته بود
آنقدر بخشیدی که دستانت
بخشندگی را هم هوایی کرد