وقتی کسی حال دلش از جنس باران است
هرجای دنیا هم که باشد فکر گلدان است
روی اجاق، قوری شبنم گذاشتم
دمنوش خاطرات تو را دم گذاشتم
قریه در قریه پریشان شده عطر خبرش
نافۀ چادر گلدار تو با مُشک تَرَش
پایان مسیرِ او پر از آغاز است
با بال و پرِ شکسته در پرواز است
ما را نترسانید از طوفان
ما گردباد آسمان گردیم
داستانهایی که از شام خراب آوردهام
عالمی از صبر خود در اضطراب آوردهام
ابر تیره روی ماه آسمانم را گرفت
کربلا از من عموی مهربانم را گرفت
مرد آزاده حسین است که بود این هدفش
که شود کشته ولی زنده بماند شرفش
آنقدر بخشیدی که دستانت
بخشندگی را هم هوایی کرد