و کاش مرد غزلخوان شهر برگردد
به زیر بارش باران شهر برگردد
کعبه اسم تو، منا اسم تو، زمزم اسم توست
ندبه اسمِ تو، شفا اسم تو، مرهم اسم توست
این چندمین نامهست بابا مینویسم؟
هر چند یادت نیست امّا مینویسم
با پای سر به سِیْر سماوات میرویم
احرام بستهایم و به میقات میرویم
برخیز اگر اهل غم و دردی تو
باید که به اصل خویش برگردی تو
خدا قسمت کند با عشق عمری همسفر بودن
شریک روزهای سخت و شبهای خطر بودن