گفتیم وقت شادی و وقت عزا، حسین
تنها دلیل گریه و لبخند ما حسین
عمریست انتظار تو ای ماه میکشم
در انتظار مهر رخت آه میکشم
ای قوم به حج آمده در خویش نپایید
از خود بهدرآیید که مهمان خدایید
دل را به نور عشق صفا میدهد نماز
جان را به ياد دوست جلا میدهد نماز
علی بود و همراز او فاطمه
و گلهای روییده در باغشان
کیسههای نان و خرما خواب راحت میکنند
دستهای پینهدارش استراحت میکنند
بهار آمد بهار من نیامد
گل آمد گلعذار من نیامد
شبی که مطلع مهر از، طلوع زینب بود
فروغ روز نشسته، به دامن شب بود
امیر قافلۀ دشت کربلاست حسین
به راه بادیۀ عشق، آشناست حسین
در روزگاران غریبی، آشنا بودى
تنها تو با قرآن ناطق همصدا بودی