این زن کسی را ندارد تا سوگواری بیاید؟
یک گوشه اشکی بریزد یا از کناری بیاید؟
هنگام سپیده بود وقتی میرفت
از عشق چه دیده بود وقتی میرفت؟
بهنام آنکه جان را فکرت آموخت
چراغ دل به نور جان برافروخت
ابر تیره روی ماه آسمانم را گرفت
کربلا از من عموی مهربانم را گرفت
در روزگاران غریبی، آشنا بودى
تنها تو با قرآن ناطق همصدا بودی