هزار حنجره فریاد در گلویش بود
نگاه مضطرب آسمان به سویش بود
ای در منای عشق خدا جانفدا حسین
در پیکر مبارزه خون خدا حسین
برخیز سحر ناله و آهی میکن
استغفاری ز هر گناهی میکن
تا نیست نگردی، رهِ هستت ندهند
این مرتبه با همتِ پستت ندهند
حاجی به طواف کعبه اندر تک و پوست
وَز سعی و طواف هرچه کردهست، نکوست
نور فلک از جبین تابندۀ اوست
سرداریِ کائنات زیبندۀ اوست
یگانهای و نداری شبیه و مانندی
که بیبدیلترین جلوۀ خداوندی
الهی الهی، به حقّ پیمبر
الهی الهی، به ساقی کوثر