علی را ذاتِ ایزد میشناسد
اَحد را درکِ احمد میشناسد
پا گرفته در دلم، آتشی پنهان شده
بند بندم آتش و سینه آتشدان شده
داستانهایی که از شام خراب آوردهام
عالمی از صبر خود در اضطراب آوردهام
قد قامت تو کلام عاشورا بود
آمیخته با قیام عاشورا بود
هرگز نگذاشت تا ابد شب باشد
او ماند که در کنار زینب باشد
مرد آزاده حسین است که بود این هدفش
که شود کشته ولی زنده بماند شرفش
یگانهای و نداری شبیه و مانندی
که بیبدیلترین جلوۀ خداوندی