دل نیست اینکه دارم گنجینهٔ غم توست
بیگانه باد با غیر این دل که محرم توست
صدای کیست چنین دلپذیر میآید؟
کدام چشمه به این گرمسیر میآید؟
تا کی دل من چشم به در داشته باشد؟
ای کاش کسی از تو خبر داشته باشد
روزههایم اگرچه معیوب است
رمضان است و حال من خوب است
مانند باران بود و بر دلها ترنّم داشت
مانند چشمه لطف سرشارش تداوم داشت
در روزگاران غریبی، آشنا بودى
تنها تو با قرآن ناطق همصدا بودی
رمضان است رفیقان! همه بیدار شویم
همه بیدار در این فرصتِ سرشار شویم
میشود بر شانۀ لطفت پریشان گریه کرد
پابرهنه سویت آمد مثل باران گریه کرد
هرکس هر آنچه دیده اگر هرکجا، تویی
یعنی که ابتدا تویی و انتها تویی
مگر یتیم نبودی خدا پناهت داد
خدا که در حرم امن خویش راهت داد