الهی به مستان میخانهات
به عقلآفرینان دیوانهات
فتنه اینبار هم از شام به راه افتادهست
کفر در هیئت اسلام به راه افتادهست
عاشقان را سر شوريده به پيكر عجب است
دادن سر نه عجب، داشتن سر عجب است!
رفتم من و، هوای تو از سر نمیرود
داغ غمت ز سینهٔ خواهر نمیرود
برخیز اگر اهل غم و دردی تو
باید که به اصل خویش برگردی تو