سر و پای برهنه میبرند آن پیر عاشق را
که بر دوشش نهاده پرچم سوگ شقایق را
همه هست آرزویم که ببینم از تو رویی
چه زیان تو را که من هم برسم به آرزویی
باید از فقدان گل خونجوش بود
در فراق یاس مشكیپوش بود
برخیز اگر اهل غم و دردی تو
باید که به اصل خویش برگردی تو