بهار و باغ و باران با تو هستند
شکوه و شوق و ایمان با تو هستند
گفتیم وقت شادی و وقت عزا، حسین
تنها دلیل گریه و لبخند ما حسین
مادر موسی، چو موسی را به نیل
در فکند، از گفتۀ ربَّ جلیل
گه احرام، روز عید قربان
سخن میگفت با خود کعبه، زینسان
هرکه با پاکدلان، صبح و مسایی دارد
دلش از پرتو اسرار، صفایی دارد
کیسههای نان و خرما خواب راحت میکنند
دستهای پینهدارش استراحت میکنند
دلش میخواست تا قرآن بخواند
دلش میخواست تا دنیا بداند
پیرمردی، مفلس و برگشتهبخت
روزگاری داشت ناهموار و سخت
ای که عمریست راه پیمایی
به سوی دیده هم ز دل راهیست