باز هم اربعین رسیده بیا
باز هم از تو بیخبر ماندم
ای در تو عیانها ونهانها همه هیچ
پندار یقینها و گمانها همه هیچ
مجنون تو کوه را ز صحرا نشناخت
دیوانۀ عشق تو سر از پا نشناخت
ای آنکه دوای دردمندان دانی
راز دل زار مستمندان دانی
ای سرّ تو در سینۀ هر محرم راز
پیوسته درِ رحمت تو بر همه باز
هرچند در شهر خودت تنهایی ای قدس
اما امید مردم دنیایی ای قدس
بازآ بازآ هر آنچه هستی بازآ
گر کافر و گبر و بتپرستی بازآ