تماشا کن تکان شانهها را
حکایت کن غم پروانهها را
با آنکه دلم شکستۀ رنج و غم است
در راه زیارت تو، ثابتقدم است
اوقات شریف ما به تکرار گذشت
مانند همیشه کار از کار گذشت
آوای نسیم و باد و باران
آهنگ قشنگ آبشاران
کاش تا لحظۀ مردن به دلم غم باشد
محفل اشک برای تو فراهم باشد
دریای عطش، لبان پر گوهر تو
گلزخم هزار خنجر و حنجر تو
در سینه اگرچه التهابی داری
برخیز برو! که بخت نابی داری
ابر تیره روی ماه آسمانم را گرفت
کربلا از من عموی مهربانم را گرفت
تا لوح فلق، نقش به نام تو گرفت
خورشید، فروغ از پیام تو گرفت