من حال پس از سقوط را میفهمم
آشفتهام این خطوط را میفهمم
ای خون تو همچنان نگاهت گیرا
ای جانِ به عرش رفتۀ نامیرا
جانان همه رفتند، چرا جان نرود؟
این آیه به روی دستِ قرآن نرود؟
غم کهنۀ در گلویم حسین است
دم و بازدم، های و هویم حسین است
نوربخش يقين و تلقين اوست
هم جهانبان و هم جهانبين اوست
از درد نبود اگر که از پا افتاد
هنگام وضو به یادِ زهرا افتاد
دین را حرمیست در خراسان
دشوار تو را به محشر آسان
در تیررس است، گرچه از ما دور است
این مشت فقط منتظر دستور است
ملکا ذکر تو گویم که تو پاکی و خدایی
نروم جز به همان ره که توأم راهنمایی