همین که بهتری الحمدلله
جدا از بستری، الحمدلله
نوربخش يقين و تلقين اوست
هم جهانبان و هم جهانبين اوست
کسی محبت خود یا که برملا نکند
و یا به طعنه و دشنام اعتنا نکند
دین را حرمیست در خراسان
دشوار تو را به محشر آسان
بیمار کربلا، به تن از تب، توان نداشت
تاب تن از کجا، که توان بر فغان نداشت
منظومهٔ دهر، نامرتب شده بود
هم روز رسیده بود هم شب شده بود
خانههای آن کسانی میخورد در، بیشتر
که به سائل میدهند از هرچه بهتر بیشتر
ملکا ذکر تو گویم که تو پاکی و خدایی
نروم جز به همان ره که توأم راهنمایی