هنگام سپیده بود وقتی میرفت
از عشق چه دیده بود وقتی میرفت؟
تنت از تاول جانسوز شهادت پر بود
سینهات از عطش سرخ زیارت پر بود
نوربخش يقين و تلقين اوست
هم جهانبان و هم جهانبين اوست
دین را حرمیست در خراسان
دشوار تو را به محشر آسان
ملکا ذکر تو گویم که تو پاکی و خدایی
نروم جز به همان ره که توأم راهنمایی