گر بر سر نفس خود امیری، مردی
ور بر دگری نکته نگیری، مردی
نوربخش يقين و تلقين اوست
هم جهانبان و هم جهانبين اوست
کنار دل و دست و دریا، اباالفضل
تو را دیدهام بارها، یا اباالفضل
دین را حرمیست در خراسان
دشوار تو را به محشر آسان
جاده و اسب مهیاست بیا تا برویم
کربلا منتظر ماست بیا تا برویم
این كیست از خورشید، مولا، ماهروتر
بیتابتر، عاشقتر، عبدالله روتر
الشام...الشام...الشام... غربتشمار شهیدان
اندوه... اندوه... اندوه... ای شام تار شهیدان
ملکا ذکر تو گویم که تو پاکی و خدایی
نروم جز به همان ره که توأم راهنمایی