مادر موسی، چو موسی را به نیل
در فکند، از گفتۀ ربَّ جلیل
گه احرام، روز عید قربان
سخن میگفت با خود کعبه، زینسان
هرکه با پاکدلان، صبح و مسایی دارد
دلش از پرتو اسرار، صفایی دارد
ای صفت خاص تو واجب به ذات
بسته به تو سلسلۀ ممکنات
به کعبه رفتم و زآنجا هوای کوی تو کردم
جمال کعبه تماشا به یاد روی تو کردم...
سلامٌ علی آل طاها و یاسین
سلامٌ علی آل خَیرِ النَّبِیِّین
جاده در پیش بود و بیوقفه
سوی تقدیر خویش میرفتیم
پیرمردی، مفلس و برگشتهبخت
روزگاری داشت ناهموار و سخت
اینک زمان، زمان غزلخوانی من است
بیتیست این دو خط که به پیشانی من است
ای که عمریست راه پیمایی
به سوی دیده هم ز دل راهیست