ای پر سرود با همۀ بیصداییات
با من سخن بگو به زبان خداییات
ای نام دلگشای تو عنوان کارها
خاک در تو، آب رخِ اعتبارها
به نام آن که جان را نور دین داد
خرد را در خدادانی یقین داد...
به نام آن که ملکش بیزوال است
به وصفش عقلِ صاحب نطق، لال است
دل زنده شود کز تو حیاتی طلبد
جان باز رهد کز تو نجاتی طلبد