میرسد پروانهوار آتشبهجانِ دیگری
این هم ابراهیمِ دیگر در زمانِ دیگری!
سکه شدن و دو رو شدن آسان است
آلودۀ رنگ و بو شدن آسان است
بایست، کوه صلابت میان دورانها!
نترس، سرو رشید از خروش طوفانها!
و کاش مرد غزلخوان شهر برگردد
به زیر بارش باران شهر برگردد
سرت کو؟ سرت کو؟ که سامان بگیرم
سرت کو؟ سرت کو؟ به دامان بگیرم
با حسرت و اشتیاق برمیخیزد
هر دستِ بریده، باغ برمیخیزد
این چندمین نامهست بابا مینویسم؟
هر چند یادت نیست امّا مینویسم
در این سیلی پیامی آشکار است
که ما را باز با این قوم کار است
خوشا سری که سرِ دار آبرومند است
به پای مرگ چنین سجدهای خوشایند است
رفتی سبد سبد گل پرپر بیاوری
مرهم برای زخم كبوتر بیاوری
آه ای بغض فروخورده كمی فریاد باش
حبس را بشكن، رها شو، پر بكش، آزاد باش