نگاهم در نگاه شب، طنینانداز غوغاییست
کمی آنسوتر از شبگریههایم صبح فرداییست
ببین که بیتو نماندم، نشد کناره بگیرم
نخواستم که بیفتد به کوره راه، مسیرم
ای تا به قیامت علم فتح تو قائم
سلطان دو عالم، علی موسی کاظم
ای دل به مهر داده به حق! دل، سرای تو
وی جان به عدل کرده فدا! جان، فدای تو
يك بار ديگر بازى دار و سر ما
تابيده خون بر آفتاب از پيكر ما